جدول جو
جدول جو

معنی سیا خال - جستجوی لغت در جدول جو

سیا خال
خال سیاه
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بی خال
تصویر بی خال
(دخترانه)
بی نشان (نگارش کردی: بخا)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سیاه ال
تصویر سیاه ال
ال، درختی از خانوادۀ زغال اخته با برگهای دراز نوک تیز، گلهای زرد رنگ، میوۀ سرخ ترش مزه و چوب سفت و سخت که در جنگل های مازندران می روید، آل، سل، سال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیاه چال
تصویر سیاه چال
جای گود و تنگ و تاریک، زندان و جای تیره و تاریک در زیر زمین
فرهنگ فارسی عمید
سالی که در آن امساک باران واقع شود، (آنندراج)، خشک سال، (غیاث اللغات)، سال بسی بی باران، (ناظم الاطباء) :
یک برگ سبز و یک گل سوری ببار نیست
در این سیاسال امید بهار نیست،
شیخ علینقی کمره ای (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(بَ / بِ)
دهی از دهستان قصبۀ نصار است که در بخش معمرۀ شهرستان آبادان واقع است و 300 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(مِ)
نقرۀ غیر مسکوک:
دیوانه شدی که می ندانی
از نقره و سیم خام زیبق.
ناصرخسرو.
تدبیر فلک داشتن شاه شمس ملک
چون زر پخته از دل چون سیم خام توست.
سوزنی.
رجوع به سیم شود
لغت نامه دهخدا
(یَهْ)
گودالی تاریک که گناهکاران را در آن نگاهدارند. مؤلف غیاث اللغات نویسد: لفظ چال در اصل چاه بود، ها را به لام بدل کرده اند، چنانکه در جواهرالحروف. (غیاث) (از آنندراج) :
سیه چال و مرد اندر او بسته پای
به از فتنه از جای بردن بجای.
سعدی
لغت نامه دهخدا
زندان تاریک، جای تار و گودی که کودکان را بدان ترسانند، گوی تاریک که گناهکاران را در آن بند کنند، (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سیه چال
تصویر سیه چال
گودالی که گناهکاران را در آن نگاه دارند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیاهچال
تصویر سیاهچال
زندان تاریک، جای گود و تاریک
فرهنگ لغت هوشیار
محل گود و تنگ و تاریک، زندان تنگ و تاریک: میخواهند مرا در سیاه چال فراموشی بیندازند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیاه چال
تصویر سیاه چال
زندان تنگ و تاریک
فرهنگ فارسی معین
بازداشتگاه، بندیخانه، دوستاق، زندان، سلول، محبس، هلفدونی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
آب معدنی که از زمین های جنگلی جوشد
فرهنگ گویش مازندرانی
نام تپه ای در لفور سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
هرگز
فرهنگ گویش مازندرانی
دره ای در ولوپی قائم شهر
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع چهاردانگه ی هزارجریب ساری
فرهنگ گویش مازندرانی
فروردین ماه فرس قدیم، روشنایی زا
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع گنج افروز بابل
فرهنگ گویش مازندرانی
خورشت فسنجان
فرهنگ گویش مازندرانی
آن که سیه چرده و بلند بالا باشد، زنگوله ی سیاه رنگ و بزرگ
فرهنگ گویش مازندرانی
برگ سبز درختان جنگلی که خوراک دام است
فرهنگ گویش مازندرانی
جوانه و برگ درخت توت
فرهنگ گویش مازندرانی
از روستاهای کوهسار فندرسک در شرق کتول
فرهنگ گویش مازندرانی
بادی که از سمت غرب به طرف کتول وزد
فرهنگ گویش مازندرانی
چوبی که به طور مورب در پشت بام خانه های روستایی قرار گیرد
فرهنگ گویش مازندرانی
سما+حالدر موسیقی مازندران عنوان نغمه ای است سازی مربوط به
فرهنگ گویش مازندرانی
خوره ی مو
فرهنگ گویش مازندرانی